Sunday, July 12, 2009

یاد من کن

این ترانه رو خیلی دوست دارم. توش یه حسرتی داره که آدم مازوخیستی مثل من رو ارضا می‌کنه!

هر کجا سازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
از دلی رازی شنیدی

چون شدی گرم شنیدن
وقت آه از دل کشیدن
یاد من کن، یاد من کن

یاد من کن، یاد من کن

بی تو در هر گلشنی چون بلبل بی آشیان، دیوانه بودم
سر به هر در می زدم وانگه ز پا افتاده در میخانه بودم
گر به کنج خلوتی دور از همه خلق جهان بزمی به پا شد
واندر آن خلوت سرا پیمانه ها پر از می عشق و صفا شد
چون بشد آهسته شمعی، کنج آن کاشانه روشن
تا رسد یاری به یاری، تا فتد دستی به گردن
یاد من کن، یاد من کن

((دلکش - بیژن ترقی(فک کنم)


No comments: