دیروز تودیع یکی از مهندسهای قدیمی شرکت بود. مرد گنده تمام مدت مراسم را زار زار گریه میکرد. آخر مراسم، رئیس هیئت مدیره سر تکان داد و گفت: آقای مهندس ه خیلی جنتلمن بود. کاش آخر کار اینجوری نمیشد. کاش خر ما را می گرفت و میگفت پدرسوخته. ما هم میگفتیم پدرسوخته و تمام... دیگر اینجوری تمام نمیشد. جنتلمن نبودن یک بدی دارد و جنتلمن بودن هزار تا بدی.
تازه آنجا بود که فهمیدم بیچاره را تعدیل کردهاند. گریههایش که تا آن موقع مسخره و وبیمعنی بود، ناگهان معنای جدیدی پیدا کرد. یک معنای بد لعنتی. ه
تازه آنجا بود که فهمیدم بیچاره را تعدیل کردهاند. گریههایش که تا آن موقع مسخره و وبیمعنی بود، ناگهان معنای جدیدی پیدا کرد. یک معنای بد لعنتی. ه