Sunday, July 25, 2010

از اینجا، داخل فنا که به آن رفته‌ام، به همه عزیزان سلام می‌کنم :) ه

می‌گوید: می‌خواهی همین‌جوری به فنا بروی؟
با همان لحن مکش مرگ مایش هم می‌گوید. من هم همان جواب‌های مناسب موقعیت را می‌دهم. «من خوبم». به هر حال که حرف‌های من را نخواهد فهمید. لازم نیست برایش توضیح بدهم کاری که کرده یک جور‌هایی در گروه اغفال و تجاوز قرار می‌گیرد. به هر حال نمی‌فهمد. این را می‌شود از اس‌ام‌اس‌های جورواجورش و ایمیل‌های خیلی باحالش هم فهمید. به من اس‌ام‌اس می‌دهد که «من که گفتم ببخشید» منظورش این است که خوب من که زدم تو را له کردم گفتم ببخشید، بعد تو که له شدی هی ناله و زاری می‌کنی که چی؟ نمی‌بینی که من بعد از کشتنت معذرت‌خواهی هم کردم؟ آی خدا... تو آن بالا گاهی از پررویی بنده‌هایت شاخ در نمی‌آوری؟ یادم می‌افتد که فرموده بودند «خاطره می‌شود» و چه خاطره‌ای هم شد. برای من که خاطره خیلی قشنگی شده، این‌قدر که با یک کم تمرکز و اغراق حال تس را در آن کتاب نازنین توماس هاردی به خوبی می‌فهمم. اس‌ام‌اس می‌دهم که «مرسی برای خاطره» بعد جواب می‌فرمایند که «آره، از تو هم مرسی :)» منظورش هم که روشن و واضح است. از من به خاطر ساده‌لوحیم که کاتالیزور خوش‌گذرانی‌اش بوده تشکر می‌کند. خوب خواهش می‌کنم. این توانایی‌هایی که ما داریم را هر کسی ندارد. فقط خودمان داریم. اینجوری است که شاید دیگر هیچ‌وقت هیچ‌جای دنیا اسکلی را پیدا نکنی که بتوانی وقتی کنارش هستی اینجوری خوش بگذرانی. این‌جور رایگان و بی‌دردسر.
خوب راستش را بگویم نمی‌خواهم اینجوری به فنا بروم. یعنی نمی‌خواستم. اما خوب گاهی می‌شود که آدم به فنا می‌رود و می‌پذیرد. فقط یک لطفی می‌کنی؟ تو که خوشت را گذراندی و کیفت را کردی، یک ذره هم عذاب وجدان نداری. یعنی اصلا کاری نکردی که بخواهی برایش عذاب وجدان بگیری. اصلا هم که به باحالی و بی‌گناهی و خوبی خودت شکی نداری. یک لطفی بکن و زنگ نزن با آن لحن دوست مهربان از من راجع به قصدم راجع به رفتن یا نرفتن به فنا سوال نپرس. منظورم این است که وقتی ادای اینکه برایت مهم است که من به فنا می‌روم یا نمی‌‌روم را در می‌آوری آنجایم بیشتر می‌سوزد تا وقتی که مثل خودت- با همان پررویی همیشگی - می‌گویی که «من کاری نکردم که بخوام به خاطرش خجالت بکشم.»ه


3 comments:

Unknown said...

عاشق اینم!! این ها رو من بودم که گفتم یا تو؟ چرا حرف های ما، حتی شیبه هم نه، در واقع یک حرف از دهان دو نفره؟ دو نفر جدا از هم، با تجربه های جدا از هم.. فقط با این تفاوت که یکی می نویسدشون و یکی نه..؟

Lily said...

عزیز جان من ذره ای حس نمی کنم که تو داری به فنا می ری. اتفاقا داری به نقطه ی عکس فنا می ری. گوش نده به این جور حرف ها

Anonymous said...

Azizakam, moshkel ine ke 2khtara dar barabare pesara kheili zaef- o-nafs hastan, va pesara az in noghte zaf be zerafat sou-e-estefadeh mikonan. Ehsas khube ama be jash:)