سر كار ما توي زيرزمين ساختمان است. براي همين برق كه ميرود ديگر چشم چشم را نميبيند. اما نكته مهم رفتن يا نرفتن برق نيست. نكته مهم توالت رفتن است. توي زيرزمين فقط يك توالت فرنگي داريم كه مردها ميروند سراغش و ما دخترها ديگر دلمان نميگيرد غير از آيينهاش از جاهاي ديگرش استفاده كنيم. بلند ميشويم عين بچه آدم از 12 تا پله بالا ميرويم و به همه عزيزاني كه در طبقه همكف مينشينند سلام ميكنيم و ميرويم توالت ايراني. بعضي اوقات كه ميرويم بالا، بعد از مراسم سلام و احوالپرسي-كه حتي اگر از شدت فشار در حال مرگ باشي هم بايد حتما اجرايش كني- وقتي ميروي سمت دستشويي ميبيني كه اي دل غافل برق دستشويي روشن است. روش بودن برق دستشويي نشانه خوبي نيست. ميتواند به اين معني باشد كه يك نفر توي دستشويي مشغول است و اين يعني اينكه تو بايد بروي بيرون كنار آكواريوم ماهيها صبر كني يا اينكه اصلا برگردي پايين و بگذاري براي بعدا. اما گاهي از اوقات هم ممكن است يكي كه قبلا رفته دستشويي برق را روشن گذاشته باشد. براي همين ضرري ندارد اگر يك تقهاي به در بزني و يك امتحاني بكني. اگر خدا بخواهد ممكن است كه خالي باشد. ه
ميداني؟ همه اينها را گفتم كه در آخر يك نتيجه اخلاقي-شرعي-اجتماعي بگيرم و آن اين است كه يك رفتار اشتباه كه خيلي هم كوچك و قابل صرف نظر باشد ميتواند نتايج خيلي بدي به جا بگذارد. مثلا ميشود كه يكي از دستشويي در بيايد و برق را روشن بگذارد و نفر بعدي كه يك دختر خانم مرتب است كه يك طبقه هم بالا آمده فكر كند كه دستشويي پر است و برود كنار آكواريوم و هي آنجا منتظر بماند كه طرف در بيايد و طرف در نيايد تا اينكه دختره خسته بشود و برود و همينجور كه دارد از شدت فشار خفه ميشود بنشيند سر گزارش نوشتن. خوب آن گزارش چه ارزشي ميتواند داشته باشد؟ هيچي!!! به همين سادگيها ميشود كه يك شركت به فنا برود. كلاً به فنا رفتن يك كاري است كه به سادگي ممكن است. حالا موضوع بحث شركت باشد يا خود آدم فرقي نميكند، به هر حال ميشود آن هم براي يك چيز خيلي كوچك بيارزش. ه
No comments:
Post a Comment