دلم میخواست بیایم خانهتان. دراز بکشیم کنار هم و خالهزنکی کنیم. شاید بعدترش هم خوابمان میبرد و بعد یک چیزی میخوردیم و من بر میگشتم. نقشه خوبی بود. از این حال بیحالیم هم در میآمدم. زنگ زدم که برنامه بگذاریم.
جواب ندادی.
این روزها چهقدر تلفنهایم بیجواب میمانند. ه
جواب ندادی.
این روزها چهقدر تلفنهایم بیجواب میمانند. ه
No comments:
Post a Comment