Wednesday, October 28, 2009

دستهای خوب؟ ه

دلش می‌خواهد برود. اینجور موقع‌ها که همه نخ‌ها از این سر به آن سر کشیده می‌شوند و کلاف دوستی‌ها هی پیچیده‌تر و پیچیده‌تر می‌شود، دلش می‌خواهد اصلا از اینجا برود. با این همه اصلا هم نمی‌رود. به خودش می گوید یک کم که صبر کنیم درست می‌شود. صبر می کند تا درست شود. بعدش می‌توانند با هم خوش بگذرانند، شاید حتی بشود که بنشینند یک دست هفت کثیف هم بازی کنند. مثل قبل‌!!! دوست‌های خوب. مگر نه؟ ه

No comments: