Tuesday, November 30, 2010
تازگيها يک چيز خوبي ياد گرفتهام. يکجور ناخودآگاهي بلد شدهام که وقتي گريه ميآيد پشت پلکهايم بتوانم جلوي جاري شدنش را بگيرم. بعد اين توانايي جديدم براي کسي مثل من که قديمها در عرض ثانيه در اشکهاي خودش غرق ميشد يک پيشرفت اساسي است. از بس که هي شاکي شدهام و گريهام گرفته و هيچ کس گوش شنيدن اين را نداشته که چرا گريه ميکنم، براي خودم يک پا هرکولس شدهام. ه
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
چی می گه جوجو؟ کی می گه هیچ کس گوش شنیدن گریه های تو رو نداره؟ هان؟ هان؟ ولی کلا اینکه این توانایی رو بدست آوردی بهت تبریک می گم فقط همیشه جلوی گریه ت رو نگیری ها ... خیلی وقت ها هم واسه ی ما اسکل ها گریه کمک می کنه
Post a Comment