Tuesday, November 30, 2010

حالم خوب است، اینها غرغرهای بعد از یک روز بدند

امروز عصری دیدم همه این سالها انگار داشته‌ام آب در هاون می‌کوبیده‌ام. همه جلسات مشاوره‌ای که تویشان شرکت کرده‌ام، همه درسهایی که خوانده‌ام، همه روزهایی که سعی می‌کردم بهتر باشم، همه تلاشم برای قوی بودن، خواندن زبان‌های جورواجور، روزهایی که می‌رفتم بیمارستان، یا وقت‌های دیگر که با دوستهایم می‌گذراندم، همه‌اشان یک جور خوبی بیهوده بوده‌اند. امروز عصری دیدم که هیچ فرقی نمی‌کند، که هیچ‌وقت هیچ فرقی نمی‌کرده و بعدا هم فرقی نخواهد کرد. ه

بعدترش آمدم خانه یک قرص خوردم، دو ساعتی چرت زدم، شام خوردم، فارسی وان دیدم و اینجا نوشتم که می‌دانم فرقی نمی‌کند چه‌قدر و چه‌طور تلاش کنم. این را می‌دانم. دیگر لازم نیست برای اثباتش تلاش کنید.ه


2 comments:

Lily said...

فرق فوکوله به خدا ... یه کمی

Unknown said...

mage to gharar nabood karato bokoni biay? pas chi shod?
yeki az hamclassiaie daneshgahetam injast, toam hamin alan bara ostade oon email bezan zoodi bia , a'saab nadaraamaaaa !