چيزي نيست. ما همه خوبيم. ديگر عادت كردهايم. علي هم دارد عروسي ميكند. خودش خبر خوبي است. نيمهشعبان كنار برج ميلاد آتشبازي ميكردند. ميبيني؟ در نبود تو هنوز جشن و شادي زنده است. توي خيابان شربت و شيريني پخش ميكنند و اصلا يادشان نميآيد كه همين چند روز قبل بود كه...
اول كتابت نوشته بودم: تو را من چشم در راهم. اما كتاب را به تو نرساندهاند. فقط از پشت شيشه نشانت دادهاند كه همچين كتابي هست. همچين كتابي با همچين نوشتهاي در صفحه اولش. بعد مادرت تلفن كرد و با لرزانترين صداي ممكن به من گفت كه ...
چيزي نيست. عين كتابي كه براي تو فرستادم را خودم هم دارم. با آن جلد بنفشي كه همرنگ يكي از تيشرتهاي توست. رفتم توي سالن خنك يك بانك و اولش نوشتم: تو را من چشم در راهم، شباهنگام...
دروغ گفته بودم. مگر اينكه تمام ساعات شبانهروز را شباهنگام به حساب آورده باشم. شايد براي همين كتاب لعنتي هيچوقت به دستت نرسيد. حالا ديگر اصلا مهم نيست. حالا كه مادرت به من گفته «شايد چند ماهي طول بكشد». چند ماهي؟ چند ماه؟
چيزي نيست. فقط اينكه وقتي برگردي لابد علي ديگر عقد كرده. دختر خوبي است. اصلا تو را نميشناسد. اصلا خبر ندارد كه وقتي من با صورت خندان روبرويش كنار علي مينشينم، تو جايي دور از ما زير نو چراغ هميشه روشن سلولت هيچ كتابي براي خواندن نداري. اما وقتي برگردي...
گرم ياد آوري يا نه
من از يادت نميكاهم. ه
اول كتابت نوشته بودم: تو را من چشم در راهم. اما كتاب را به تو نرساندهاند. فقط از پشت شيشه نشانت دادهاند كه همچين كتابي هست. همچين كتابي با همچين نوشتهاي در صفحه اولش. بعد مادرت تلفن كرد و با لرزانترين صداي ممكن به من گفت كه ...
چيزي نيست. عين كتابي كه براي تو فرستادم را خودم هم دارم. با آن جلد بنفشي كه همرنگ يكي از تيشرتهاي توست. رفتم توي سالن خنك يك بانك و اولش نوشتم: تو را من چشم در راهم، شباهنگام...
دروغ گفته بودم. مگر اينكه تمام ساعات شبانهروز را شباهنگام به حساب آورده باشم. شايد براي همين كتاب لعنتي هيچوقت به دستت نرسيد. حالا ديگر اصلا مهم نيست. حالا كه مادرت به من گفته «شايد چند ماهي طول بكشد». چند ماهي؟ چند ماه؟
چيزي نيست. فقط اينكه وقتي برگردي لابد علي ديگر عقد كرده. دختر خوبي است. اصلا تو را نميشناسد. اصلا خبر ندارد كه وقتي من با صورت خندان روبرويش كنار علي مينشينم، تو جايي دور از ما زير نو چراغ هميشه روشن سلولت هيچ كتابي براي خواندن نداري. اما وقتي برگردي...
گرم ياد آوري يا نه
من از يادت نميكاهم. ه
4 comments:
ee zoongi, midooni chi shod? man hamin dishab dashtam be in fekr mikardam ke too zendaan mitune ketab bekhoone? fek kardam masalan vaghtesho unjuri begzarune. bad ba khodam goftam in mariz ha hatman nemizaran hichi ba khodesh dashte bashe oonja, oonvaght dashtam fek mikardam yani sobh ta shab chikar mikone? fekr? ya doa? nemidunam. bad alan umadam didam neveshti ketab! omidvaram bemiran hamashoon...
che khoob... aroosi e famil e nazdik, aroosi e baradar! waay zooongi, che khoshhal konande, khabare khoobi bood :) sa'y kon khosh begzare behet yekam, bein e in hame akhbar e nekbat, khodesh kheili khooobe :) Ali ham aroos shod khawhar, to moondi ke khodam migiramet :D albatte yekam kharj dare ;)
love u honey joonam
motenafferam azashoon. az inke enghadr narahaty motenafferam.
Post a Comment